مشاهدات من از روز یک اسفند در شیراز

اول به سمت میدان ستاد رفتم اما خبری از هیچ گروهی نبود، سپس به سمت میدان نمازی حرکت کردم و برای چند دقیقه در کنار مردم سبزی که برای تجمع آمده بودند، در روبروی درمانگاه تخصصی امام رضا نشستم، سپس ماموران پلیس شروع به متفرق کردن مردم کردند، چند دقیقه ای در همان مسیر راه رفتم و سپس به خیابان ملا صدرا وارد شدم، خیابان را تا نیمه رفتم اما تعداد مردم کم بود و دوباره به میدان نمازی برگشتم، باز هم ماموران به متفرق کردن مردم پرداختند.

تا حدود ساعت 16:40 خبری از نیروهای یگان ویژه نبود.

در ساعت 16:55 نیروهای یگان ویژه وارد خیابان ملاصدرا شدند و با همکاری بسیج و نیروهای انصار حزب الله (لباس شخصی) بی دلیل به مردم حمله کردند و مردم را زیر ضربات باتون خود قرار دادند، قبل از حمله ی نیروهای حکومتی جو آرام بود و حتی کوچکترین حرکت برای تحریک نیروها انجام نشد، در واقع این نیروهای حکومتی بودند که مردم را تحریک کردند.

 

در خیابان ملاصدرا حدود ساعت 17:30 بود که پسری مضطرب را دیدم که از سوی دیگر خیابان در حال فرار بود و بی توجه به ماشینها از خیابان گذشت، به یکباره گروهی از لباس شخصیها و بسیجیها از میان جمعیت به هم پیوستند و پسر را گرفتند، در همان ابتدای متوقف کردنش، 3بار شوک برقی به وی وارد کردند، و بعد از آن با ضربات پی در پی مشت و لگد و باتون سعی در کنترل وی داشتند ( ف 1 )، پسر جوان که حدودا 29 سال سن و 180 سانتیمتر قد داشت، با نیرویی غیر قابل باور از جایش بلند شد و سعی در فرار کردن داشت اما تنها 4-5 متر را طی کرد و در پیاده رو دوباره متوقف شد و بسیجیها و لباس شخصیها باز با ضربات خود سعی در کنترل وی داشتند، یکی از لباس شخصیها سر پسر را میان دو پای خود گذاشت و فشار می داد، یک بسیجی هم که حداقل 90 کیلوگرم وزن داشت با افتادن به روی بدن پسر سعی در گرفتن دستانش را داشت تا دستبند بزند ( ف 2 ). در همین حال دیگر افراد بسیج به مردمی که در ان نزدیکی بودند وحشیانه حمله می کردند و با ضربات باتون آنها را متفرق می کردند، در این صحنه در میان بسیجیان دو پسر نوجوان زیر 17 سال حضور داشتند که با در اختیار داشتن باتون اسرائیلی ( جمع شونده ) با خشونت بیش از حد به مردم حمله می کردند. فیلمبردار بیسیجی نیز از چهره تمام افرادی که در آن نزدیکی بودند فیلمبرداری می کرد.

پسر جوان یک بار دیگر از جایش بلند شد و از دست بسیجیان فرار کرد اما تنها حدود 10 متر را طی کرد و بعد از آن بازداشت شد.

 

نیروهای بسیج و لباس شخصی در هر حمله از گاز فلفل استفاده می کردند و سعی داشتند تا با استفاده از شوک برقی و باتون و حتی شلاق مردم را به وحشت بیاندازند. به طور مکرر با هدف قرار دادن جوانانی که در حال حرکت بودند بی دلیل به سمتشان حمله می کردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و سپس بازداشت می کردند. بارها شاهد گریه ی دختران جوانی بودم که دلیلش حمله نیروهای بسیج و لباس شخصی به آنها بود و یا اینکه صحنه ی کتک خوردن پسرانی را می دیدند که حتی آنها را نمی شناخنتد. ( ف 3 )

چندین بار خیابان ملاصدرا را طی کردم تا از برخورد وحشیانه ی نیروهای حکومتی و چهره شان فیلم بگیرم، چند باری موفق به فیلم گرفتن شدم اما به دلیل پایین بودن کیفیت دوربین متاسفانه چهره ی مزدوران حکومتی به خوبی مشخص نبود، در حالی که مسیر را طی می کردم با ماشینهای ون پلیس روبرو می شدم که هر کدامشان پر از جوانانی بود که برای اعتراض به خیابان آمده بودند.

حدود ساعت 18:30 در خیابان ملاصدرا چند ثانیه پس از فریادهای اعتراضی معترضان سبز و چند متر بالاتر از محل مورد نظر، بسیجیها  یک جوان حدودا 22 ساله را هدف قرار دادند و سعی در بازداشت پسر داشتند، اما دوست دختر وی در حالی که گاز فلفل به صورت هردویشان زده بودند با مقاومت قابل تحسین خود دوستش را نجات داد ( ف 4 ).

در میان افراد بسیجی حدود 7-8 نوجوان زیر 18 سال دیدم که هر کدام باتون و گاز فلفل در اختیار داشتند.

 

از نظر من که در تمام مبارزات تهران حضور داشتم و موقعیت های مختلف را مثل دیگر دوستان سبز تجربه کردم، اعتراض یک اسفند یکی از سخت ترین اعتراضاتی بود که من در شیراز تجربه کردم، خیابان ملاصدرا به هیچ وجه محل مناسبی برای دوستان سبز شیرازی نیست، چراکه با مشاهده ی خودم و مشاهداتی که دوستانم در گذشته داشته اند، این خیابان بیش از حد باعث دستگیری مردم سبز شده است. همینطور اینکه تجمع در مقابل درمانگاه امام رضا روبروی میدان نمازی اصلا کار درستی نیست چراکه هیچ راه فراری ندارد و به راحتی یارانمان را تقدیم حکومت می کنیم. بهتر است مکانی با خیابانهای فرعی و کوچه های متعدد و نزدیک به هم برای اعتراض انتخاب شود، تا به راحتی در برابر نیروهای حکومتی به موفقیت برسیم. همینطور اینکه منسجم نبودن و پراکنده بودن مردم سبز شیراز دلیل دیگری برای غلبه نیروهای حکومتی بر مردم است.

این بخش کوتاهی بود از آنچه در روز یک اسفند 89 در شهر شیراز رخ داد، حمله های وحشیانه نیروهای بسیج و لباس شخصی که با حمایت و دخالت کامل نیروهای پلیس انجام می شد.

اما در میان این همه نیروهای حکومتی بی وجدان و بی شرف، یک مامور جوان با غیرت دیدم که جوانی را که بازداشت شده بود، از ماشین ون پیاده کرد و جلوی دهها مامور دیگر و لباس شخصی وبسیجی آزادش کرد. ( ف 5 )

ای کاش دوربین با کیفیتی داشتم تا روز یک اسفند سبز را بهتر به تصویر می کشیدم.