Unity for all people around the world >
Unity for fight with oppression >
Unity for a Better Life

Thursday, December 30, 2010

سال نو میلادی مبارک



آغاز سال 2011 میلادی بر تمام کسانی که در شادی این روز سهیم هستند مبارک باد

محرمانه * بخشی از فهرست مطالب بولتن خبری جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی



این تصاویر مربوط به بولتن خبری تحلیلی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی می باشد که هر ماه دو بار به چاپ میرسد و در اختیار مسئولان پایگاههای مقاومت بسیج و بعضی از اعضای بسیج قرار میگیرد.
بخشی از فهرست این "دو هفته نامه" را مشاهده می کنید که انسان را به خنده وا میدارد. متاسفانه این "دو هفته نامه" زمان زیادی در اختیارم نبود تا بتوانم از مطالب آن اسکن بگیرم. بخوانید و بخندید

Monday, December 27, 2010

چهره آن بسیجی قاتل هنوز در ذهنم هست / گرامی باد یاد شهدای 6 دی 88 --عاشورا


گرامی باد یاد شهدای راه آزادی، مبارزانی که برای احقاق حقوق خود جنگیدند. یکسال پیش در چنین روزی مردم ایران برای مبارزه با حکومت ظلم و جور و برای با هم بودن به خیابانها آمدند، روزی که هیچگاه از ذهن مردم و حتی جنایتکاران جمهوری اسلامی پاک نخواهد شد، 6 دی 88 ( عاشورا) روز اقتدار مردم بود روزی که ترس سراسر وجود حکومت را فرا گرفته بود، حکومتی که راه نجات خود را در گلوله باران کردن مخالفان خود دید، یکشنبه ششم دی 88، خیابان شادمان ( شادمهر ) تهران گوشه ای از حضور سبز مردم ایران بود، مردمی که در برابر تهدیدها و خطرات ایستادند، پس از چند ساعت مقاومت در این خیابان، در حالی که مردم به خاطر پرتاب گازهای اشک آور توسط یگان ویژه پلیس در حال ترک منطقه آلوده به گاز بودند ناگهان یک "ماشین پاترول سیاه رنگ" وارد خیابان شد و شروع به شلیک گلوله با اسلحه کلت کرد، چهره آن بسیجی قاتل هنوز در ذهنم هست و همینطور نعره هایش در هنگام شلیک، لحظه پر استرسی بود، از پیاده رو میرفتیم ( می دویدیم ) در حالی که خم شده بودیم تا گلوله به ما اصابت نکند، سرنشین ماشین پاترول چند متر بالاتر دور زد و باز هم شروع به شلیک گلوله کرد و در حالی که یک نفر یا دو نفر ( دقیقا یادم نیست ) میخواستند وارد پیاده رو شوند، راننده ماشین فرمان را عمدا به سمت آنها پیچاند و با آنها برخورد کرد، پس از اینکه ماشین و موتورسواران بسیجی به خیابان آزادی برگشتند مردم سریعا کسانی را که آسیب دیده بودند به بیمارستان بردند. در میان آنها آقایی را دیدم که از ناحیه سینه زخمی شده بود و خانومی ( شبنم سهرابی ) که میگفتند ماشین از روی بدنش عبور کرد. بعد از این حادثه باز هم مردم در خیابان ماندند تا ثابت کنند که توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد. حدود ساعت 17 در حال بازگشت به خانه بودم که همان ماشین پاترول و موتورسواران بسیجی را در یکی از خیابانهای منتهی به خیابان ستارخان دیدم، حتی به ماشینها هم رحم نمی کردند و با یک پراید که برای چند لحظه پارک دوبل کرده بود به طور عمد برخورد کردند و با داد و بیداد از راننده آن خواستند که سریع راه را برایشان باز کند. متاسفانه شرایط به نحوی نبود تا بتوانم آنها را تعقیب کنم و فیلم و عکس تهیه کنم. صبح روز بعد حدود ساعت 7:30 همان ماشین را روبروی مسجد "امام صادق" جنب پارک ستارخان دیدم و مطمئن شدم که پایگاههای بسیج و مساجد امروزی محل پرورش قاتلان و جنایتکارانی است که مردم بیگناه را مورد هدف قرار می دهند. روز سختی بود، اما با شکوه و زیبا بود.
جنبش سبز زنده است و برای بقای خود نیاز به اطلاع رسانی و آگاه کردن اقشار مختلف جامعه دارد، آگاهی از جنایات رژیم، آگاهی از خطری اقتصادی که آینده خانواده های ایرانی را تهدید میکند، آگاهی از خطر ایران اتمی در واقع آگاهی از خطر جمهوری اسلامی اتمی. دست در دست هم دهیم به مهر * میهن خویش را کنیم آباد
بار دیگر گرامی میدارم یاد شهدای 6 دی 88، راهشان سبز و مستدام

Sunday, December 26, 2010

فقط چند ساعت تا اعدام حبیب لطیفی

بغض گلوم رو گرفته، چرا باید یه دانشجو رو به خاطر اعتقادش اعدام کنن؟! فقط چند ساعت تا اعدام حبیب لطیفی مونده، حکومت با این کارش چه چیزی رو ثابت میکنه جز ترس از دانشجو، ترس از یک تفکر؟ اگر جمهوری اسلامی دوستان من رو اعدام میکنه تا من رو از ادامه دادن راهم منصرف کنه، باید بگم که اینکارش باعث مصمم شدن من برای ادامه مبارزه و دفاع از خون عزیزان از دست رفته میشه. بهای آزادی در ایران خون هست، من هم از خون خودم میگذرم و توی این راه ثابت قدم می مونم/.

Monday, December 20, 2010

دانش سیاسی مبارزاتی بارزترین پارامتر در مبارزه با حکومت

جامعه ما در عمل به « سه دسته + 1 » تقسیم می شود:
دسته اول بخش فعال جامعه در زمینه های سیاسی - مبارزاتی
دسته دوم بخش غیر فعال ولی پیرو
دسته سوم بخش بی اثر - از لحاظ سیاسی-
و
دسته چهارم دلبستگان به حکومت
لازم به ذکر است در این دسته بندی آن بخش از سه گروه اول که دلبستگی به حکومت دارند، به طور یکجا در گروه چهارم خلاصه شده اند و موضوع این بحث نیستند.
مهمترین گروهی که نقش اساسی در پیشبرد اهداف این جنبش را دارند بخش فعال جامعه و یا همان دسته اول می باشند که مطلب حاظر به آن پرداخته است. به عبارتی میزان تاثیر گذاری هر تحرکی در این گروه است که نقش بسیار تعیین کننده ای را در همراه ساختن دسته دوم دارد و در صورت عملکردی ممتاز حتی بخشی از دسته سوم را نیز می تواند با خود همراه سازد.
آنچه در خرداد 88 شاهد آن بودیم و سرآغاز شکل گیری این جنبش قوی و مردمی شد؛ تجمع نارضایتی ها و خواستهای هر سه بخش اول و تشکیل یک نیروی محرکه عظیم برای ایجاد یک اراده عمومی جهت تغییر بود. و جنبش متولد شد.
در ادامه وحشی گری هایی که این حکومت مذبوحانه سعی کرد دور از چشم دنیا اعمال کند و به خیال خود در بیرون نشان دهد که در اوج قدرت است و بی سر و صدا در داخل همه را سر جای خود بنشاند چند دستاورد داشت. آن بخش از دستاوردهایی که به ضرر خودش تمام شد و مهمترین پیروزی های این جنبش هم محسوب می شود خود بحث مفصلی می طلبد و در این گفتار مجال آن نیست. ولی بخش دیگری که مربوط به بحث حاظر می شود دستگیری و به شهادت رساندن بخشی از دسته اول یعنی فعالین جامعه- تا جایی که در توان داشت- و متعاقب آن ایجاد یک حباب بسیار ضعیف بین دسته اول و دو دسته دیگر بود که باعث می شد در شرایطی بسیار شکننده و موقتی دسته های دوم و سوم جامعه دچار انفعال شوند. آنچنان که نتیجه آن را در فراخوان های اخیر شاهد بودیم. البته خود حکومت و عناصر خود فروخته آن بهتر از هر کسی می دانند که این حباب تا چه اندازه شکننده و موقتی است و آرایش امنیتی - نظامی حاکم بر جامه در مناسبت ها گواه این ادعا است.
دسته اول هم که فعالین جامعه هستند و ستون فغرات این جنبش را تشکیل میدهند به چند دلیل دچار ناهماهنگی و گسستگی شدند و همین امر باعث کم رنگ تر شدن تحرکات جنبش شده است.
فعالین چه کسانی هستند؟
هرکدام از ما که برای این جنبش دل می سوزانیم و به هر نحوی در آن مشارکت داریم حتی از پشت اینترنت یا نوشتن بر روی اسکناس یا صحبتی کوتاه در تاکسی و ... در این دسته قرار میگیریم. فعالین رسمی تر هم که دیگر نیاز به معرفی ندارند از روزنامه نگاران تا عزیزانی که در زندانها هستند و ...
متاسفانه به دلیل خودکامگی حکومت، فعالین نتوانسته اند دسته بندی شوند و تشکیل احزاب آزاد را بدهند. احزاب هم مثل سایر معانی در این حکومت یک پز سیاسی بوده و با تشکیل نمادین آن ادعای دمکراسی می کنند.
دلایل ناهماهنگی گروه اول نیز بحث مفصلی می طلبد ولی آنچه از همه برجسته تر است بی اطلاعی اعضا از عملکرد یکدیگر و عدم وجود اطلاعات کافی در زمینه های سیاسی و مبارزاتی فعالین می باشد. که نکته اصلی و رمز پیروزی ما در همین موضوع نهفته است.
بارزترین پارامتری که می تواند هر جنبشی را به پیروزی برساند و یا آن را با شکست مواجه کند میزان دانش سیاسی – مبارزاتی فعالین در هر سطحی و نحوه انتقال آگاهی های لازم به جامعه می باشد. چرا که اگر همه بدانند چگونه می توانند به آنچه می خواهند برسند آن وقت است که برای رسیدن به آن تلاش می کنند. و این وظیفه ماست که با افزودن دانش خود در زمینه های مبارزاتی و سیاسی که با تحقیق و مطالعه در تاریخ مبارزات موفق و ناموفق دیگر جوامع، مقالات علمی و ... محقق می شود و با تبادل افکار و بحث های اصولی، راه کار های عملی را در جهت رسیدن به پیروزی بدست آورده و آن را در بدنه جامعه منتشر نماییم.
پس قدم اول افزودن بر دانش و آگاهی خود و انتقال آن به دیگران است و در مرحله بعدی برنامه ریزی های اصولی و پیشنهاد مکانیسم های عملی و سایر مبانی استراتژیکی می باشد که پس از کسب دانش لازم بین فعالین به مشورت گذاشته می شود، البته لزوم تشکیل اطاق های فکر، خارج از فضای اینترنت و تشکیل شبکه های اجتماعی حقیقی برای این مرحله حیاتی است، آنچنان که پیشتر هم بزرگان این جنبش به آن اشاره داشتند. زیرا هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که مسائل استراتژیک را در معرض دید عناصر حکومت و در داخل اینترنت قرار بدهیم. در ادامه و پس از تایید راه کارهایی مناسب، آنها را به شیوه های عملی به اطلاع بدنه جامعه رسانده و به نوعی جنبش را اینچنین سازماندهی می نماییم تا قدم های بعدی را سنجیده تر و اثر بخش تر بردارد.
ما پیروزیم
----------------
منبع: یک دوست سبز

كاش می‌شد تاريخ را نگه می‌داشتم


آن زمان كه كورش بود
ايرانم بزرگ
سربلند، آزاد

در كوچه راه های باغش
نغمه، نغمه بلبلان
آهنگ عشق می ساختند

جويبارانش زلال
سرچشمه هایش از عشق
ايرانم می خنديد
از سر آزادی،
روزگارش خوش بود
كاش می‌شد تاريخ را نگه می‌داشتم

ايرانم را چه می‌شود
بلبلانش خاموش
جويبارانش سرخ

شرمسار از خون يارانم
پيكر پاكش را تركه تركه، خونالود
زير پای دژخيمان

در پس نگاهش اما
نور با تو بودن بود
این تمام آرزویش بود
كاش می‌شد تاريخ را نگه می‌داشتم

تقدیم به تمام همرزمانم، تقدیم به تو
-----------
منبع: یک دوست سبز

Thursday, December 16, 2010

یاران سبز باید جامعه را آگاه کنند

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت، دیگه کسی به عزیزانی که هم رزم ما و در کنار ما بودن توجهی نمیکنه.
سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را، دیگه جواب استمدادت رو نمیدن
مردم دیگه با هم نیستن، انگار یادشون رفته که جوانهایی کشته شدن و عزیزانی هم به خاطر با هم بودن توی زندانها دارن شکنجه میشن
چرا مردم ذلت رو به مقاومت ترجیح میدن؟ امروز یاد جمله زیبای دکتر شریعتی افتادم که گفت: در عجبم از مردمی که خود در زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسین که آزادانه زیست می گریند. این جمله برای مردم ایران امروز خیلی مناسب هست. یک روزی مردم احساسی ایران به خیابونها اومدن و اعتراض کردن به حکومت، که چرا رای ما رو دزدیدید، چرا آزادی رو از ما گرفتید، چرا زندگی رو بر ما سخت کردید، بعد از مدتی به خونه هاشون برگشتن و عده ای که امیدوارانه به این جنبش مردمی دلبسته بودند رو تنها گذاشتن. یار واقعی جنبش مجید توکلی هست، مهدیه گلرو، محمد نوریزاد و خیلی های دیگه که الان توی دهلیزهای مرگ جمهوری اسلامی هستند و با مرگ و زجر دارن دست و پنجه نرم می کنند و همچنان به اعتقادات خودشون ایمان دارن. یاران واقعی جنبش سبز کسانی هستند که امروز 25 آذر 89 (عاشورا) برای با هم بودن به خیابان آمدند تا فریاد آزادیخواهی سر بدهند اما جز سکوت چیزی نشنیدند. اکنون وظیفه یاران واقعی جنبش سبز این است که مردم را آگاه کنند از زندگی در زیر سایه حکومتی که ارزشهای انسانی برایش هیچ اهمیتی ندارد، یاران سبز باید جامعه را آگاه کنند از عواقب سازش با حکومتی که قصد مسلط شدن بر جان و مال و ناموسشان دارد

بیچاره نیروهای حکومت جور ما رو کشیدن! هر چقدر ما کم بودیم اونا اما زیاد بودن

در عاشورای 89 تهران خاموش بود نقطه سر خط
از میدان امام حسین تا آزادی مردم نبودن اما حکومتیها بودن، نیروهای حکومت نشون دادن که بیشتر از ما که ادعای سبز بودن داریم به جنبش سبز وفادار هستن، هر وقت که فراخوانی برای حضور سبز مردم صادر شد نیروهای حکومت زودتر از مردم خودشون رو به میعادگاه سبزها رسوندن

Wednesday, December 15, 2010

به امید حماسه ی 25 آذر

امیدوارم که فردا یکبار دیگه همه با هم باشیم مثل عاشورای 88
فقط یادتون باشه که امیرها، سهرابها، نداها و ترانه ها و... برای آزادی و با هم بودن خون خود را دادند
به امید حماسه ی 25 آذر

Wednesday, December 8, 2010

اعتراضات دانشجویان و اساتید دانشگاه علوم پزشکی ایران به کجا انجامید؟

وقتی که خبر انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران به تیتر اول روزنامه ها و سایت های خبری تبدیل شد، اعتراضات در محکوم کردن این تصمیم شروع شد و بیانیه ها صادر شدند و اعتراضات هم بالا گرفت، با گذشت حدود چهل روز، دیگر خبری از دانشگاه بزرگ علوم پزشکی ایران نیست، اعتراضات دانشجویان و اساتید دانشگاه علوم پزشکی ایران به کجا انجامید؟ آیا دانشجویان و اساتید این دانشگاه و مردم به راحتی از کنار این موضوع گذشتند و مانند اتفاقات دیگر به آهستگی چشمان خود را بر یک بی تدبیری و اتفاق ناخوشایند دیگر بستند؟ آیا شروع یک اعتراض برای مدت کوتاه و بی نتیجه گذاشتن آن نشان از احساسی بودن مردم ایران دارد؟

شما چه فکر می کنید؟