Unity for all people around the world >
Unity for fight with oppression >
Unity for a Better Life

Saturday, May 28, 2011

الشعب الإيراني معكم.
كنت النصر


تكون مقاومة

Thursday, May 26, 2011

راتکو ملادیچ هم دستگیر شد، سید علی نوبت به تو هم میرسه

در سالهای 92 تا 95 میلادی حدود 8000 نفر از مردم شهر سربرنیتسا در صربستان قتل عام شدند، در سال 95 میلادی دادگاه جرایم جنگی لاهه در هلند راتکو ملادیچ و رادووان کاراجیچ رو به عنوان عاملان اصلی این قتل عام تحت پیگرد قرار داد، کاراجیچ در سال 2008 دستگیر شد و پس از 16 سال پیگرد بالاخره راتکو ملادیچ هم به دام افتاد. چند روز قبل اسامه بن لادن هم در یک درگیری با نیروهای آمریکایی کشته شد، صدام حسین هم دستگیر و سپس اعدام شد، حسنی مبارک هم به زودی توسط دادگاه به مجازاتی که مستحقش هست میرسه، هیتلر از ترس اینکه به دست نیروهای مخالف بیفته خودکشی کرد و خیلی از دیکتاتورها و جنایتکاران به همچین سرگذشت مشابهی دچار شدند/.

آقای خامنه ای مگر سرنوشت خودت رو نمی بینی؟؟ راتکو ملادیچ ، هیتلر و استالین و... نمودی از آینده و سرنوشت تو هستند. هیچ راهی برای فرار از سرنوشت دیکتاتورها نداری، یا دستگیر میشی و به مجازاتت میرسی، یا در یک درگیری کشته میشی و یا به صورت مرگ عادی می میری، که در هر صورت با ذلت و خواری خواهی مرد
مرگ با ذلت و خواری و بدنامی سرنوشت همه ی دیکتاتورهاست. ما ایستادیم تا سرنگونی تو رو ببینیم و در این راه تلاش می کنیم، سرنگونی تو و دیکتاتور کوتوله "احمدی نژاد" دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره

سید علی آشفته باش که ما بیداریم


پی نوشت
------------
وقتی اسم "رادووان" کاراجیچ به یادم میاد، یاد سردار "رادان" میفتم

Friday, May 20, 2011

نیما قربانی خشونت والدین و ناکارآمدی حکومت ولایت وقیح

نیما کودک چهار ساله، فقط قربانی خشونت پدر و مادر خود نیست، حکومت جمهوری ولایت فقیه با سوء مدیریت و ناکارآمدی و وارد آوردن فشارهای گوناگون اجتماعی و اقتصادی بر مردم باعث شده تا آستانه ی تحمل مردم روز به روز پایین تر بیاید و مردم به دلیل مشکلات فراوانی که بر شانه هایشان سنگینی می کند، فشارهای حاصل از این مشکلات را به شکل تنبیه بر سر یکدیگر و گاه کودکان بی گناه خالی کنند. نیما تنها قربانی خشونت پدر و مادر خود نیست، نیما، قربانی ناکارآمدی حکومتی با مسئولان بی سواد و متحجر می باشد، نیما، قربانی دستگاه قضایی هست که او را دوباره به پدر و مادری بی صلاحیت تحویل می دهد

امنیت نـــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــماها را تامین کنید خواهش میکنم



Thursday, May 19, 2011

بیست و پنج اردیبهشت تمام شد، خرداد سبز رو دریابید

بیست و پنج اردیبهشت تمام شد و دانشجوهای با غیرت یک باره دیگه ترس انداختن بر پیکر حاکمیت
خرداد پر حادثه در راهه، 22 خرداد که سالگرد کودتا نام گرفته در راه هست، باز هم میتونیم مانند خرداد 88 پر قدرت ظاهر بشیم و یکبار دیگه نشون بدیم که هنوز همه با هم هستیم. تنها برای 22 خرداد اطلاع رسانی نکنیم، 23 خرداد روز خیزش مردم آزادیخواه ایران هست، این روز رو نباید فراموش کنیم، به علاوه میتونیم دوباره تظاهرات شبانه رو ادامه بدیم و حکومت رو بیش از پیش به وحشت بندازیم، دوستان من، از همین الان باید برای خرداد سبز اطلاع رسانی کنیم، البته نه فقط از طریق اینترنت بلکه در سطح شهر هم به هر شکل ممکن باید اطلاع رسانی کنیم. بیایید باز هم آتش خشم خودمون رو شعله ور کنیم، نذاریم که فقط آتش زیر خاکستر باقی بمونیم.


هموطن به پا خیز *** ایران شده دستاویز

پی نوشت
--------------
من معتقدم که سالگرد کودتا روز 23 خرداد هست

Wednesday, May 18, 2011

تصویری که بیان کننده وضع امروز ایران است

آغای خامنه ای ما رو ببخش *** طلب بخشش به پیشنهاد سید محمد خاتمی

آغای خامنه ای ما رو ببخش که اجازه نمیدیم خون نداها و سهرابها پایمال بشه، آغای خامنه ای ما رو ببخش که ایستاده ایم تا سرنگونت کنیم
آقای محمد خاتمی راضی شدی؟؟؟ میخوای بیشتر عذرخواهی کنیم؟؟


Monday, May 16, 2011

قصاص خوب نیست، اما در شرایط فعلی باز دارنده ترین راه هست


چند روزی هست که خبر قصاص پسر اسید پاش توی جامعه پیچیده، بعضیا با اصل قصاص موافقن بعضیا هم با این اصل مخالف هستن.

جامعه ی ما بیماره، و این بیماری تازه نیست، سی و سه ساله که جامعه رو درگیر کرده، من هم با اصل قصاص مخالفم اما به نظر من در شرایط فعلی، بازدارنده ترین کار برای همچین جرایمی قصاص هست، همه از این صحبت میکنن که نباید با قصاص کردن حس خشونت رو توی جامعه رواج بدیم، اما زیاد نمی شنویم که بگن باید حس خشونت رو از نسلی دور کرد که داره بزگ میشه. با جلوگیری از حکم قصاص این پسر، نمیشه جلوی خشونتهای بعدی رو گرفت، به فرض امروز مجید قصاص نشد، آیا احتمال این که همچین جنایتی توسط فرد دیگری تکرار نشه کاهش پیدا میکنه؟؟

اگر قرار هست که اصل قصاص رو از جامعه حذف کنیم بهتره که اول جامعه رو از پایه ترمیم کنیم و رفتارهای خشونت آمیز رو تقبیح کنیم و به تدریج این موضوع رو از جامعه محو کنیم. یادمون باشه که درمان یک بیماری احتیاج به زمان داره و با مسکن نمیشه جلوی بیماری رو برای همیشه گرفت

باز هم میگم، من با اصل قصاص مخالفم، با نابینا شدن مجید که از نظر من یک جنایتکار هست مخالفم، اما در شرایط فعلی، قصاص بازدارنده ترین راه برای همچین جنایتهایی هست

Thursday, May 12, 2011

نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز خطاب به مبارزان آزادیخواه سوریه

موج برخاسته از سرکشی مردمان از زیر یوغ بندگی ظالمان، با گذر از ایران و تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین، امروز قدرتمندتر و عظیمتر، به کاخ حاکمان سوریه رسیده است. گویی که این موج سرکش سر ایستادن ندارد و مشعل آزادیخواهی دست به دست گشته و اینک بر فراز دستان شما مردمان سوریه قرار گرفته است. مشتان گره کرده و اراده با شکوهتان و پایداری سرسختانه تان به رغم شدت سرکوبها و خونریزیهای دستگاه فاسد و سرکوبگر حاکمان سوری، تحسین ایرانیان و جهانیان را برانگیخته است.
آزادیخواهان ایران نیز که خود ذیل لوای پرچم سبز مبارزه، به فردای آزادی چشم امید بسته اند، از روز نخست کنجکاوانه و مشتاقانه مبارزه شما مردم سوریه را دنبال می کنند و پیروزی تان را به آرزو نشسته اند و خود را در خشمها و هیجانها و امیدهایتان شریک می دانند. دریغ که آن سوی میدان، حاکمانی نشسته اند که قلب های مرعوبشان مانع از درک حماسه حضور مردم می شود و از هراس فرو ریختن بنای استبدادشان حکم به خونریزی می دهند و بر موج خروشان مردم شمشیر می کشند و نمی دانند که موجهای بلندتر که از پی می آیند به مراتب ویرانگرترند.
برای هر ملت، روزی فرا می رسد که شرافت و سربلندی خویش را در بوته آزمایش می بیند و برای پاسداری از آن ناگزیر به قیام می شود. حماسه ای که شما مردم سوریه به تصویر کشیده اید حماسه ای آشنا برای ما مردم ایران است. در هر خبری که از زیر شدیدترین فشارها و سانسورها به دست ما می رسد و در هر فیلمی که از آماج رگبار مسلسلهای نظامیان سوری به تصویر کشیده می شود، داستان مبارزه خود را می بینیم. همین همداستانی است که جنبش های آزادیخواهی منطقه را در کنار هم می نشاند و جباران و حاکمان سرکوبگر را در جبهه مشترک قرار می دهد. حاکمان همدست منطقه، امروز در سرکوب مردم منافع مشترک پیدا کرده اند و در جنایت، یکدیگر را همراهی می کنند. یکی دستگاه تبلیغ و دیپلماسی اش را مامور می کند که قتل شهروندان مبارز را مشروع جلوه دهد و آزادیخواهان را به عنوان فتنه گران و آشوبگران جلوه دهد و دیگری لشکر سرکوبش را به همراهی در جنایات گسیل می دارد؛ یکی لشکر سرکوب به بحرین می فرستد و دیگری جوخه های امنیتی اش را به سوریه. اوج این نمایش های فریبکارانه آنجاست که مدعیان رهبری مسلمین جهان از تریبون نماز جمعه تهران برای مردم مصر خطبه می خوانند و برای مردم فلسطین جامه می درند و در همان حال کشتار سوریان را مشروع اعلام می دارند. این ادامه همان توهم مالیخولیایی است که اجازه می دهد بر مسند خداوندگاری تکیه زنند و بدین سان بی محابا درباره جان افراد به قضاوت بنشیند و یکی را شهید بخوانند و دیگری را فتنه گر. از همین روست که امروز سیاهی چهره شان هویدا شده و تایید جنایتهای شرکای سیاسی و همدستی شان با ظالمان منطقه، طشت رسوایی شان را بر زمین انداخته است.
تحولات اخیر منطقه حداقل حسنش این بوده که پرده از چهره نفاق آلود حکومت هایی که پشت دفاع از فلسطینیان و مخالفت با اسراییل پنهان شده اند و مسایل اعراب فلسطین را در هیاهوی تبلیغاتی وجه المصالح اهداف شوم خود کرده اند تا مشروعیتی کاذب برای خود و حکومت نامشروعشان ایجاد کنند برداشته است. مگر می توان همزمان هم مدعی دفاع از حقوق ملت فلسطین بود و هم به کشتار مردمان کشور خود دست زد؟ مگر می توان با موضوع حقوق بشر با استاندارد های دوگانه برخورد کرد و آدم کشی در فلسطین را محکوم کرد اما کشتار در کشور تحت حکومت خود و یا در کشورهای مشترک المنافع را جایز برشمرد؟ این ترفند دروغین حکومت های خودکامه کشورهای عربی از یک سو و هیاهوی تبلیغاتی حکومت مستبد ایران برای بهره برداری سیاسی از اوضاع آشفته فلسطینیان از سوی دیگر، قطعا از این پس نمی تواند موجبات فریب مردم منطقه را فراهم آورد.
سوای عملکرد غیرقابل دفاع حکومت نامشروع و کودتایی ایران، ریخته شدن خون مبارزان سوری، براستی به جان آزادیخواهان ایرانی ناگوار آمده است. ایمان داریم که به مدد پایداری مردمان ، بیرق ظلم برچیده خواهد شد و کاخ لرزان استبداد در برابر شکوه حضور مردم فروخواهد ریخت. خون آزادیخواهان سوری، فرش قرمزی خواهد شد برای قدوم مبارک آزادی . این سان که شما ملت سوریه پرچم مبارزه را با صلابت در دست گرفته اید، و اینچنین پرغرور در اهتزازش پایمردی می کنید، دیر نباشد که بیرق پیروزی را بر قله سعادت برافرازید. بدانید و آگاه باشید که در این راه آرزو و دعای خیر آزادیخواهان جنبش سبز ایران، بدرقه راهتان خواهد بود.
جمعی از وبلاگ نویسان سبز

· آخرین لیست وبلاگ های امضا کننده را از http://spinooza.blogspot.com/ دنبال نمایید.
· در صورت تمایل به امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس زیر ارسال نمایید
spinooza56@gmail.com

Wednesday, May 11, 2011

فیلمی از حمله نیروهای ناتو به مواضع قذافی



مرگ تدریجی پناهجویان به علت سهل انگاری کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل


مرگ تدریجی پناهجویان به علت سهل انگاری کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل یک جرم آشکار است

مسئولین امور پناهندگان کشور ترکیه کمترین توجهی به وضعیت پناهجویان و بویژه پناهجویان ایرانی ساکن این کشور نداشته و هر از گاهی قوانین سختگیرانه تری را در قبال اقامت آنها در این کشور وضع می کنند.

مرگ تدریجی پناهجویان به علت سهل انگاری کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل یک جرم آشکار است…

انجمن حمایت از پناهجویان ایرنی در ترکیه
همانطور که در بیانیه های پیشین انجمن حمایت از پناهجویان ایرنی در ترکیه اشاره شده؛ کشور ترکیه فاقد هر گونه تسلیهات رفاهی، درمانی، مسکونی و… برای پناهجویان است و مسئولیت تهیه و مخارج مسکن، خوراک و پوشاک بی هیچ حرفی، به عهده پناهجویانی می باشد که در ترکیه اجازه کار قانونی نداشته و مجبورند در سرمای زمستان و گرمای تابستان به کارهای سنگین و غیرتخصصی تن بدهند. مضاف بر این، کمیساریای عالی فاقد تمهیدات ویژه برای کمک مادی یا درمانی به پناهجویان می باشد. به همین دلیل انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در ترکیه (نوشهیر) بیانیه سوم خود را که مبنی بر مرگ تدریجی پناهجویان به علت سهل انگاری کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل بوده…خطاب به چهار سازمان(سازمان حقوق بشری در ژنو، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در آنکارا، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در وان، هلسینکی) و دیگر سازمان های حقوق بشری و مرتبط به امور پناهندگان اعلام داشته و خواهان رسیدگی فوری به این تراژدی اسفبار می باشد…
مرگ پناهجویان بر اثر عدم تخصص در کار
با وجود این که در سالهای اخیر در قوانین کار ترکیه امکان اشتغال قانونی برای پناهجویان فراهم شده اما بخاطر مشکلات زیادی که برای گرفتن اجازه کار وجود دارد این حق هنوز به صورت یک نوشته ناکار آمد باقی مانده است. از این رو بیشتر پناهجویان به اشکال غیرقانونی به کار مشغول می شوند،همین امر همیشه با بروز حادثه ای همراه بوده و جان پناهجو را به مخاطره انداخته و در بسیاری از موارد منجر به مرگ پناهجو می شود…
چهارشنبه۱۱ اوت ۲۰۱۰جوان ۱۹ ساله افغان بنام “گل افغان میرافغان” که در شیفت شب برای امرار معاش مشغول کار بوده است در حین کار با دستگاه”بالابر” دچار سانحه برق گرفتگی شده و بعد از انتقال به بیمارستان علیرغم تلاش پزشکان، با کمال تاسف جانش را از دست می دهد. گل افغان از سال ۲۰۰۷ توسط کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان بعنوان پناهنده برسمیت شناخته شده و از آن موقع در انتظار اعزام به کشور ثالث بود.
بی هیچ تردیدی گل افغان نگون بخت فراری از جنگ؛ اولین قربانی شرایط دهشتناک کار در محیط ناامن با شرایط مخاطره آمیز نبوده و نیست. متاسفانه سلب مسئولیت کمیساریالی عالی و چشم پوشی کامل این سازمان نسبت به حفظ جان و امنیت پناهندگان، با توجه به فقر و گرسنگی روز افزون و تمکین به شرایط ناامن کار،پیوسته هستی پناهجویان را با تهدیدی دائمی روبرو کرده است .
مرگ انوش نامور پناهنده ایرانی در ترکیه در۴ دسامبر۲۰۱۰ بر اثر برق گرفتگی (سه فاز) هنگام کار با دستگاه برش، توسط پلیس ترکیه گزارش می شود. انوش از فعالان سیاسی بود و سالها برای برقراری دموکراسی و آزادی در کشورش مبارزه کرده بود، متاسفانه انوش ۲۶ ساله تنها به علت سهل انگاری کمیسیاریای عالی پناهندگان در مقابل جان پناهجویان، جان خود را از دست می دهد.
قاسمعلی رادپور ۴۵ ساله، مقیم شهر آفیون، بعنوان پناهجو در این شهر اقامت داشت. پلیس شهر آفیون علت مرگ او را نیز برق گرفتگی اعلام کرده است.
مرگ پناهجویان به علت بی توجهی سازمان کمیساریای عالی پناهندگان در قبال جان بیمارشان چنین بی توجهی در حالی صورت می گیرد که در بسیاری از شهرهای ترکیه بیمارستانهای دولتی به پناهجویان سرویس کافی نمی دهند به همین خاطرهمان گونه که بارها مشاهده شده است، بسیاری از پناهجویان به علت تمکن مالی و کم توجهی مسوولین کمیساریای عالی سازمان ملل مستقر در آنکارا جان خود را از دست می دهند.
به طور مثال هفتم ماه آوریل ۲۰۱۰، فرخ محمدی(فعال سیاسی) در بیمارستان شهر کایسری بر اثر بیماری سرطان فوت می کند. فرخ محمدی به همراه همسر و دو فرزندش ، بیش از سه سال پناهجوی ترکیه بوده و درخواست پناهندگی که به سازمان ملل ارائه داده با سهل انگاری مطلق سازمان ملل مواجه و پرونده ایشان مختومه اعلام می شود…
۲۵ ژانویه ۲۰۱۱محمد شیری به علت سوئ مصرف دارو خودکشی می کند و به زندگی خود پایان می دهد در حالی که در اوج جوانی به کمیساریای عالی پناهندگان پناه آورده بود که آینده ای امیدوار را نظاره گر باشد..
ساعد مهدی پور ۲۰ژانویه ۲۰۱۱ ساکن شهر نوشهیر با بریدن رگ دست خود، دست به خودکشی زده و رویاهای ناتمام خود را به افق می سپارد، خوشبختانه به علت رساندن وی به بیمارستان، ساعد از مرگ حتمی نجات پیدا می کند…
علی اکبر لطفی فرد(۶۲ساله) مرگ به علت تومار مغزی… مرحوم لطفی پناهنده سیاسی- اجتماعی بود که به همراه همسر و دو فرزندنش، پس از چهارسال شرایط سخت زندگی و دست و پنجه با مرگ، در ژانویه ۲۰۱۱ به عنوان پناهنده از طرف کمیساریای عالی پذیرفته می شود. متاسفانه بیماری رنج آسای وی، که از ۲۰۰۹ با آن مبارزه می کرد به علی اکبر لطفی اجازه اقامت مامنی امن نداد و ژانویه ۲۰۱۱ با زندگی وداع گفت. لازم به ذکر است که خرج و مخارج بیمارستان وی بیش از ۳۰هزارلیر ترکیه از طرف خانواده اش با شرایط بسیار سختی تامین شده و با توجه به این که مرحوم لطفی در ترکیه و در شرایط پناهجویی دچار تومار مغزی شده اما از طرف سازمان کمیساریای عالی هیچ گونه کمک هزینه به وی و خانواده اش، تعلق و پرداخت نشده است.
اینها تنها نمونه های در سالهای اخیر بود که کمیساریای عالی هیچ گاه درصدد پیگیری مواردی از این دست بر نیامده و متاسفانه، مسئولین امور پناهندگان کشور ترکیه نیز کمترین توجهی به وضعیت پناهجویان و بویژه پناهجویان ایرانی ساکن این کشور نداشته و هر از گاهی قوانین سختگیرانه تری را در قبال اقامت آنها در این کشور، از جمله وصول مبالغ سنگینی با عنوان پول خاک و … وضع می کنند.
اخذ این مبالغ سنگین در حالی صورت می گیرد که دولت ترکیه ، امکان اشتغال پناهجویان خارجی را تقریبن غیرممکن ساخته و پناهجویان برای تامین هزینه های زندگی خود ناچار به انجام کارهای سیاه و غیرقانونی با ساعات کار بیشتر و یک سوم درآمد معمول هستند. حال با چنین شرایطی بیشتر پناهجویان تن به کارهای طاقت فرسا زده و برای امرار معاش مجبور به قبول چنین بی عدالتی هستند، با این وجود، متاسفانه در بسیاری از مواقع پناهجویان شاهد عدم پرداخت دستمزد از سوی کارفرما بوده و به کرات پیش آمده که پناهجویان از دستمزد چند روز یا هفته خود تنها به خاطر نیاز شدید مالی بگذرند…
این در حالی است که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل نیز واکنشی مناسب در قبال اینگونه برخوردهای دولت ترکیه از خود نشان نداده و با بی تفاوتی از کنار این مسائل عبور می کند.
همان طور که اشاره شد، متاسفانه بارها شاهد مرگ پناهجویان در ترکیه بوده ایم ، از ترور ، خودکشی ، برق گرفتگی و غرق شدن در دریاها گرفته تا مرگ و میر ناشی از بیماریهای قابل درمان و یا لاعلاج ، تمامن محصول مستقیم شرایطی هستند که دولت ترکیه و کمیسیاریای عالی پناهندگان- مستقر درآنکارا – برای پناهجویان به وجود می آورند.
سهل انگاری مطلق کمیساریا در خصوص پرونده پناهندگان وعدم ایجاد شرایط مناسب برای پناهجویان بارها و بارها فجایع غیرقابل جبرانی را به وجود آورده است چرا که هزاران پناهنده ایرانی، افغان و غیره از سوی کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان در این کشور به امان خدا رها شده و هیچگونه کمک هزینه ای بابت زندگی حداقلی و مسکن در اختیار آنان قرار داده نمی شود. از این رو آنان از سر ناچاری به کارهای شاق با دستمزد بسیار ناچیز و بمراتب کمتر از کارگران “بومی” تن می دهند و با حوادث ناگوار این چنینی مواجه می شوند و از آنجا که مشمول قوانین کار نمی شوند، کسی در قبال جان آنان نیز مسئولیتی ندارد.
انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی بر این امر پافشاری می کند که بایست به این شرایط غیر انسانی پایان داده و راه برون رفت از این سرگردانی و جلوگیری از تراژدی های انسانی بمراتب بیشتر را در تحقق مطالبات ذیل می داند: پرداخت هزینه زندگی و مسکن از جانب (یو ان) به کلیه متقاضیان پناهندگی از بدو ورود و تقاضا پناهندگی از این سازمان تا اعزام آنان. تسریع در اعزام پناهندگان پذیرفته شده از جانب کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان تسریع در روند رسیدگی به پرونده پناهجویان در کوتاه ترین زمان رسیدگی هر چه سریعتر به پرونده های استینافی و بررسی مجدد این پرونده ها که سالیان طولانی منتظر پاسخی از طرف کمیساریای عالی پناهندگان می باشند لغو فوری هزینه”پول خاک” – (این امر باعث می شود که پناهجویان برای تامین این هزینه خود را به مخاطره بیاندازند تا بیش از این اسیر قوانین نابرابر نشوند)
انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی -ترکیه(نوشهیر) در عین حال از سازمان های مرتبط به امور پناهندگی و دیگر سازمان ها و شخصیتهای مدافع حقوق بشری پیشاپیش می خواهد تا با صدور اطلاعیه و اقدامات عملی دیگر ، سازمان کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل/ آنکارا مجاب به پذیرفتن خواسته های به حق پناهجویان نمایند

انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی***

Tuesday, May 10, 2011

آیا مسلمانان، خود تحمل این را دارند که یک غیر مسلمان، آنان را نجس بخواند؟

بارها شنیده ایم که اسلام دین رحمت و کرامت و احترام است، ولی درون این دین مسائلی نهفته است که تبلیغهای مبلغان اسلام را زیر سوال می برد. نمونه ی این مسائل، آیه ی 28 سوره ی توبه می باشد که مشرکان و کافران را نجس می نامد ( گرچه به نظر برخی فقها یهود و نصارا هم نجس هستند )، بحث من درباره ی این نیست که تفسیر از این آیه چیست (نجس ذاتی و نجس عرضی ) و دلایلی که برخی از مسلمانان ارائه می دهند مبنی بر اینکه تنها برای دوری جستن از غیر مسلمان این آیه نازل شده است:
بلکه چگونه ممکن است دین اسلام، انسانها را اشرف مخلوقات بنامد و از احترام و کرامت انسانی سخن بگوید اما در جایی دیگر با نجس خواندن کسانی که معتقد به این دین نیستند، آنها را مورد اهانت قرار دهند و در عین حال خود را کامل ترین و بی نقص ترین دین بخواند؟

آیا مسلمانان، خود تحمل این را دارند که یک غیر مسلمان، آنان را نجس بخواند؟ آیا این صحیح است که به دلیل تفاوت فکری و هم عقیده نبودن، فردی را مورد اهانت قرار دهیم؟
ارزشهای انسانی سطحی بالاتر از ارزشهای دینی دارند و نباید به خاطر تفاوت در عقیده، تبعیض قائل شد و فردی را مورد اهانت قرار داد. مسلمانان چطور این توهین را توجیه می کنند؟؟

** این پست به هیچ وجه به قصد توهین به اسلام و مسلمانان منتشر نشده

Monday, May 9, 2011

کردستان، تهران با توست


نه تنها تهران، بلکه ایران با توست

آینده از آن بی کفن خفتگان است :::::: نامه ی فرزاد کمانگر

::::با یاد دوستم "صدف آزاد" دختر کردستان و وبلاگ نویسی که چند ماهیست ازش بی خبرم.::::

زندان داستان تن است و تازیانه، مشت و دندان، طناب و گردن، آتش و پوست، سرب و قلب
زندان سرودی است برای زنده نگه داشتن امید، زندان دریچه ای است به آینده ای روشن،

تصویر اول - سانتیاگو، شیلی:
شکنجه گری در حال خرد کردن دستان زندانی اش می باشد تا گیتار نزند و ترانه و لالایی برای کودکان شیلی نسراید، اما او بی وقفه می خواند:
بیا بیا بیا
بیا جاده پهنه ور را در می نوردیم
آینده دیگری در کار تکوین است

سالها بعد: تیتر روزنامه های شیلی "آسوده بخوابید دیکتاتور مرد"
و نوازنده گیتار زینت بخش دیوان شاعری می شود و مردم به شاه بیت دیوان شاعرشان مینازند.

تصویر دوم - زندانهای شوروی سابق - استالین
"بریا" قصاوت می کند، میکشد، قطعه قطعه می نماید، و تبعید می کند هر کس را دگرگونه بیاندیشد

چند دهه بعد!
جوانکی سر کلاس با خواندن تاریخ معاصر کشورش و شنیدن نام بریا آب دهان به زمین می اندازد و جوان دیگری صفحات کتابش را با عصبانیت پاره میکند.

تصویر سوم - دهه ٨۰ میلادی، عراق
کاروانی از زن و دختر و کودک و پیر و جوان به سوی بیابان های "نگره سلمان" حرکت داده می شوند تا انفال شوند، کودکی عروسکش را به سینه می چسباند و با چشمانی باز ستاره ها را میشمارد و زیر خروار ها خاک مدفون می شود، دختری قبل از اینکه عصمتش زیر چشمهای دریده علی حسن مجید هتک شود خود را میکشد.

در هزاره سوم: خواهرکان من بی رخت عروسی، پاک و پاکیزه با خورشیدی که بر تابوتشان نقش بسته است به زادگاهشان بر می گردند.
کودکی در حلبچه بی پروا بر روی عکس و مجسمه صدام میشاشد.
جوانی شیعه هنگام اعدام دیکتاتور فریاد می زند برو به جهنم
و کردی به کاخ های بغداد قدم می گذارد و به ریش صدام می خندد

تصویر چهارم - زندان دیار بکر ترکیه، دهه ٨۰ میلادی
ژنرال برای شکستن مقاومت زندانی اش به خانواده او تجاوز می کند و زندانی برای زنده نگه داشتن نوروز خود را با آتش نوروز جاودانه می کند.


نوروز ۲۰۰۹، کودکان دیاربکر بر سر هر کوی و برزن بی مهابا سرود ژنرال بزدل را سر می دهند و جمعیتی میلیونی به دور آتش نوروز جمع شده اند، آتشی که ژنرال بزدل می پنداشت فرونشانده است.

تصویر آخر: دهه ۶۰ زندان اوین - تهران
زندانی با عینکی شکسته برای آخرین بار به دیدار مادر می رود تا آخرین تصویر او را با خود به قلب زمین ببرد. چند هفته بعد لباس و عینک شکسته اش را به مادر می دهند.

سالها بعد: زندانی دیگری از زندان اوین برای نامزدش نامه می نویسد و دختر نامه را برای مادربزرگش که عینک شکسته در دست دارد اینگونه می خواند:
بگذار در هر جای دنیا بی سنگ و صلیب با گوری شکسته گم نام بمانند
بگذار با خاک یکی شوند، بگذار نشانشان سروی آزاده باشد که ریشه در قلب آنها دارد و سر به آسمان میساید.
بگذار بی نشان بمانند، "آینده از آن بی کفن خفتگان است"

فرزاد کمانگر
زندان اوین
اردیبهشت ماه ۱۳۸۹

Sunday, May 8, 2011

نوزده اردیبهشت، روز معلم مبارک


عکسی از فرزاد کمانگر به همراه دانش آموزانش. 19 اردیبهشت روز شهادت فرزاد کمانگر عزیز، روز معلم نام گرفت

Saturday, May 7, 2011

نسرین ستوده را آزاد کنید


هر وقت به عکس نسرین ستوده نگاه می کنم، قبل از اینکه یک وکیل و یا فعال حقوق بشر در ذهنم تداعی بشه، چهره ی معصوم یک مادر در ذهنم نقش میبنده، مادری که انصافا از فرزندان وطنش به خوبی پشتیبانی و مراقبت کرده. نسرین ستوده از انسانیت دفاع و پشتیبانی کرد، از حقوق از دست رفته ی زنان دفاع کرد، از کودکان بی سرپرست و کودکان در صف اعدام دفاع کرد. او در زندان، بهتره بگم در دهلیزهای مرگ جمهوری ولایت فقیه، نه فقط برای اعتراض به برخوردهای نامناسب سربازان گمنام امام زمان، بلکه برای دیدن فرزندانش اعتصاب کرد، اعتصابی که 28 روز طول کشید و تن نحیفش رو نحیف تر و ضعیف تر کرد اما فداکاری مادرانه ی خودش رو به همه نشون داد، نشون داد که یک مادر از جانش میگذره برای دیدن فرزندانش
نسرین ستوده افتخار جامعه ایرانی هست، افتخار زنان و حتی مردان آزادی خواه هست. نسرین ستوده نمونه ی بارز یک مادر هست. نسرین ستوده کسی هست که با زندان رفتنش نشون داد که جمهوری اسلامی در تضاد هست با حقوق بشر، با عدالت و آزادی، چرا که نسرین ستوده نمونه ی یک انسان آزادی خواه و عدالت طلب هست.
نسرین ستوده را آزاد کنید
FREE NASRIN SOTOUDEH

آقای خامنه ای، ما قبل از اینکه اقلیت دینی باشیم ایرانی هستیم، انسانیم


ما قبل از اینکه اقلیت دینی باشیم ایرانی هستیم، انسان هستیم، هیچ کسی حق نداره که به خاطر مسلمان نبودن و یا هر مسئله ی غیر دینی ما رو تحقیر کنه، حتی حق ندارید که مسلمانها رو هم تحقیر کنید، با این کارتون ( توی خیابون چرخوندن ) قصد دارید که دید مردم مسلمان رو نسبت به اقلیتهای دینی که هموطنشون هستند، منفی کنید و اقلیت ستیزی راه بندازید

این درسته که یک دانش آموز یهودی یا بهایی و... پیش همکلاسی های خودش تحقیر بشه و از جمع ترد بشه؟؟ و دید دوست مسلمانش نسبت بهش عوض بشه فقط با گفتن اینکه "اگر با یهودی یا بهایی دست بدید نجس میشید؟". دست از تحقیر و فشار بر غیر مسلمانها بردارید، با اینکارها نمی تونید حس و دیدگاه مشترک مسلمانهای آزادی خواه و غیر مسلمانها رو از بین ببرید


موضوع تازه ای نیست، اما هر دفعه که اتفاق میوفته باعث ناراحتی هر انسانی میشه که به آزادی و حقوق بشر معتقد هست. اخیرا یک هموطن بهایی رو با دستبند و پابند توی خیابون چرخوندید تا تحقیرش کنید، هر چند وقت یکبار هم می شنویم که یک مسیحی یا یهودی و بهایی و... بازداشت شدند، به چه جرمی؟؟ اینکه به اسلام اعتقاد ندارند؟ آقای خامنه ای از چی می ترسی! که افرادی مثل فرشید غواصه، یوسف ندرخانی، سارا پور کاظمی، علی فرهمند و خیلی های دیگه رو قصاص قبل از گناه می کنی؟؟ سی و سه ساله از هر فردی که بدتون اومد اما دلیل برای نابود کردنش نداشتید، برچسب اقدام علیه امنیت ملی زدید و از زندگی ساقطش کردین، این محبتتون شامل اقلیتهای دینی هم شده
آقای خامنه ای بسه دیگه این همه ظلم و جنایت

Friday, May 6, 2011

مملکتی که توش یه چاه میشه عبادتگاه نباید هم پیشرفت کنه

وقتی عکس خمینی تو ماه میوفته، احمدی نژاد هم باید با اجنه سر و کار داشته باشه. تو مملکتی که یه چاه میشه عبادتگاه و صندوق پست مردم، باید خامنه ای هم ادعای خدایی و... کنه


تا وقتی که بخوایم با خرافات و ساده لوحی زندگی کنیم، فرصت طلبها و آدمای کلاشی مثل خامنه ای به ما حکومت خواهند کرد، خامنه ای هم که بره یکی دیگه مثلش میاد

Thursday, May 5, 2011

هفتمین روزاعتصاب غذای محمد سلیمانی ** پناهجوی ایرانی در لهستان

درد دلهای یک پناهجو به نام محمد سلیمانی در کمپ بسته بیاویستوک (لهستان) با اکبر لکستانی روزنامه نگار :
"من حدود ۳۰ ماه پیش از کشور به دلیل مشکلاتی که داشتم خارج شدم و به دفتر کمیسیار عالی پناهندگان سازمان ملل در آنکارا (پایتخت ترکیه) مراجعه نمودم. ۱۸ ماه در شرایط نا بسامان و سرمای استخوان سوز در یک منطقه کوهستانی زمان را سپری کردم ولی هیچ جواب قانع کننده ای از آن سازمان دریافت نکردم. آنجا را مرداب سیــــــــــــــــــاهی می دیدم که هر لحظه مرا عمیق تر فرور می برد. به ناچار تصمیم گرفتم خطر بیشتری به جان بخرم و خود را به خاک یونان برسانم. بلکه در آنجا بتوانم راه نجاتی بیابم. شاید بتوانم وارد نزدیکترین کشور غربی شده و درخواست پناهندگی دهم.
تمام تلاشم مانند تیری در تاریکی بود و هیچ کدام به هدف نمی خورد. هدف من فقط آرامش بود. آرامشی که در آن شاید لحظه ای بتوانم تصمیم بگیرم، زندگی کنم و به زندگی عشق بورزم. شرایط در یونان به مراتب بدتر از ترکیه بود زیرا تمام مرزهای خروجی بسته شده بودند و من در وضعیت ناگواری در شهر آتن می توان بگویم فقط زنده مانده بودم.
بالاخره پس از چند ماه آوارگی، موفق شدم یونان را ترک کنم ولی هنوز به کشور دلخواه نرسیده توسط مأمورین لهسان گرفتار شدم. آنها مرا به کمپ بسته بیاویستوک فرستادند.
با گذشت چند روز، چون قبلا بیماری خونریزی لثه داشتم از آنان درخواست پزشک کردم ولی به خواسته من توجهی نشد ولی چون این بیماری مرا به شدت آزار می داد، مجبور شدم اعتراض کنم و به همین دلیل مرا به یک اتاق خلوت بردند که دوربین نداشت؛ در آنجا مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و بشدت مجروح شدم. یکی از این جراحات شکستن ۲تا از استخوانهای دنده راست شکمم بود. آن افراد حتی به دلیل اینکه آن عمل غیر قانونیشان فاش نشود مرا به یک سلول انفرادی منتقل کردند تا جراحتم بهبود یابد و نیروهای صلیب سرخ متوجه آن نشوند.
من به کشور لهستان درخواست پناهندگی دادم تا مرا آزاد کنند. از طرف دولت لهستان ۲بار برای مصاحبه پیش من آمدند. مترجمی که کار ترجمه مرا به عهده داشت تسلط زیادی به فارسی نداشت و نمی توانست حرفهای مرا به شخص مصاحبه کننده به درستی بازگو کند.
اکنون بیش از پنج ماه است که در این کمپ بسته، در انفرادی زیر زمین زندانی هستم. شرایط به گونه ای است که حتی به من اجازه نمی دادند با کسی هیچ گونه ارتباطی داشته و یا حتی به کسی زنگ بزنم. الان هم به سختی توانستم یک کارت تلفن پیدا کنم و با شما ارتباط برقرار کنم.
قانونا نمی بایست کسی را که تقاضای پناهندگی کرده است بیش از سه ماه در کمپ نگه دارند اما اگر کسی تقاضای پناهندگی نکرده باشد می توانند تا یک سال نگه دارند و با توجه به اینکه من پنج ماه و بیست روز پیش از آنها تقاضای پناهندگی کردم و طبق همین قانون باید من ۳ماه پیش آزاد می شدم اما چند روز پیش چون من درخواست آزادی کرده بودم از طرف دادگاه برای من نامه ای آمد که دلیلی برای آزادی شما وجود ندارد زیرا شما درخواست پناهندگی نداده اید. به شدت بهم ریخته شدم. نا امید و نا راحت از اینکه چگونه پس از تحمل این همه سختی که در این شش ماه بر من گذشته بود، هیچ قدمی برداشته نشده بوده و حتی در پرونده ی من در خصوص درخواست پناهندگی هیچ پیشرفتی حاصل نشده بود؟
اکنون تصمیم گرفتم که اگر دولت لهستان مرا تا ۲۹ این ماه یعنی آوریل آزاد نکند، دست به اعتصاب غذا خواهم زد و این اعتصاب غذای من تا لحظه آزادی ام ادامه خواهد داشت."
این بود درد دلهای محمد سلیمانی پناه جویی که به دلیل مشکلات بسیاری که در کشورش داشت دست به مهاجرت اجباری زده و خاک وطنش را ترک می کند. تنها و تنها به امید آزادی که بلکه در سرزمینی دیگر زیر سایه آن امید به آینده داشته باشد. اکنون برای جستجوی این محیطی مناسب برای زندگی و نه فقط زنده ماندن، آواره می گردد و اینگونه مورد آزار و شکنجه های ضد انسانی و ضد حقوق بشری قرار گرفته است. با گذشت ۳۰ ماه به آزادی که نرسید بلکه در بندی دیگر به گرفتار آمنده و با وضعیتی نامناسب و کاملا بلاتکلیف، در کمپی بسته در لهستان در یک زیر زمین تنها نفس می کشد.
صمیمانه از همه ی ملت ایران می خواهم با نشر این خبر به هر صورت ممکن و زیر فشار قرار دادن دولت لهستان از به وجود آمدن یک فاجعه انسانی جلو گیری نمایید.
با سپاس از شما گرامیان: اکبر لکستانی
شماره تلفن صلیب سرخ لهستان :
0048223261286


**انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی

میگن تعریف از خود، گوه خوردنه

من نمیگما!!، میگن


عقاب و کلاغ

قفس به کنار
آنچه عقاب را پیر می کند، پرواز کلاغ بی سر و پاست


Wednesday, May 4, 2011

آقای سازگارا لطفا اخبار نگو

آقای سازگارا، به جای اینکه هر روز 10 دقیقه اخبار بگی، فقط 5 دقیقه در مورد اعتصاب حرف بزن، از چگونگی اعتصاب بگو، از اینکه چطور باید بی خشونت مبارزه کرد، این همه از مبارزه ی بی خشونت طرفداری می کنید و میگید نباید خشونت ورزید، خب حداقل اطلاعاتی هم در اختیار ملت قرار بده. کسانی که با اینترنت ذغالی ایران میتونن فایل ویدئویی یا صوتی شما رو دانلود کنند، مطمئنا میتونن اخبار روز رو هم از سایتهای مختلف دریافت کنند. چیزی که ما در موردش نمی دونیم چگونگی انجام دادن مبارزه ی بی خشونت و اعتصاب هست، اینکه چطور اقشار مختلف جامعه باید با هم هماهنگ بشن، و الا اخبار رو روزی 200بار مرور می کنیم. مملکتی که مردمش حوصله ی مطالعه ندارن، گفتار بهترین روش برای اطلاع رسانی و آگاهی دادن هست، شما بجای اینکه اخبار بگی در این مورد حرف بزن

Monday, May 2, 2011

یکی پول نداره درس بخونه یکی هم اجازه نداره درس بخونه

شش دانشجوی دانشگاه سوره از حق تحصیل محروم شدند، دلیل این محرومیت رو نمی دونم، اما گمان نمی کنم که دلیل مسئولان این دانشگاه به سیاست و یا اعتقاد ربطی نداشته باشه. چه راحت جوانهای این مملکت رو از حق تحصیل محروم می کنند و چه راحت با آینده ی جوانان بازی می کنند. چرا باید دانشجویی به دلایل سیاسی و اعتقادی از ادامه تحصیل محروم بشه؟ یه روزی داشتم با دو تا از بچه های دانشگاه در مورد اینکه چرا بهایی ها حق تحصیل در دانشگاه رو ندارن، بحث می کردم، دوستم که مذهبی هم بود، جواب داد اگر بهایی ها وارد دانشگاه بشن برای دین خودشون تبلیغ می کنند و مسلمانها رو به دین خودشون میارن!! گفتم مگه نمی گید که اسلام بهترین دین و کاملترین دین هست؟ پس از چی می ترسید؟ خب شما هم دین خودتون رو تبلیغ کنید، اگر که دین اسلام کامل و بهتر از دیگر ادیان هست پس می تونید که بهایی ها رو به اسلام بیارید، شما تبلیغ کنید، بزارید ادیان دیگه هم تبلیغ کنند. در مورد سیاست هم همین هست، اگر با تفکرات سیاسی یک دانشجو موافق نیستید، چرا شما هم تفکرات خودتون رو بیان نمی کنید و از مواضع خودتون دفاع نمی کنید؟ چرا فکر می کنید با حذف کردن و یا محروم کردن همه چیز به نفع شما تمام میشه؟

فقط دانشجویان سیاسی نیستند که حق تحصیل رو ندارن، عده ای هم مثل من هستند که بخاطر نداشتن توان مالی از ادامه تحصیل باز می مانند. وضعیت اقتصادی رو به حدی خطرناک کردند که مردم روز به روز فقیرتر میشن و توان خودشون رو برای پرداخت هزینه ها از دست میدن. اخیرا به مناسبت روز کارگر، با چند کارگر مصاحبه کردند که یکی از اونها می گفت پسرم بخاطر نداشتن پول بلیط اتوبوس نتوانست به مدرسه بره، این یعنی درد، توی مملکتی که به اندازه ی کافی انگیزه برای تحصیل نیست، این مشکلات می تونه روی دانش آموزان و دانشجویان برای دور شدن از تحصیل تاثیر بیشتری بذاره.

خودم هم که بعضی وقتا یه خرده مطالعه می کردم تا اگر پول جور شد و برگشتم به دانشگاه، زیاد از درسها عقب نمونم، دیگه کم کم انگیزه م رو از دست دادم. حتی اگر تا همین هفته هم پول جور بشه زوری هم که شده میرم ثبت نام می کنم، اما بعدش دیگه فایده ای نداره.

به امید اون روزی که هیچ جای کره زمین، آدمی پیدا نشه که بخاطر نوع تفکرش و یا به خاطر بی پول بودنش از حق تحصیل محروم بشه.

اسامی دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه سوره:

آناهیتا صفرنژاد، راحیل عبدالکریمی، علی رضا رضایی اقدم، علی غریب دوست، عباس جمالی و نوید ایزدیار.

Sunday, May 1, 2011

سخنان احمدی نژاد در صدا و سیما

به زودی در برنامه ی زنده تلوزیونی:احمدی‌نژاد: - پسرهای آقای خامنه‌ای ثروتشون رو از کجا آوردن؟ [ من از شما سوال می‌کنم]
چه‌کسی ایشون رو یه‌شبه آیت‌الله کرد؟! هزینه‌ی سفرهای ایشون به قم رو کی می‌ده؟
کپی از صفحه ی فیس بوک فرزاد ایرانی