آیا اسلام دین کاملی است؟ آیا مسئله سنگسار در قرآن آمده است؟ در غیر انسانی بودن و وحشیانه بودن سنگسار هیچ شکی نیست و اجرای آن در هر زمان و تاریخی غیر قابل قبول است. تنها با یک ایراد میتوان ادعای اسلام و مسلمین را مبنی بر کامل بودن این دین رد کرد. اگر اسلام دین تمام تاریخ است و نه تنها برای یک دوره خاص، پس قوانین آن باید در هر زمان و تاریخی تازگی داشته باشد، که البته به اعتقاد علمای این دین، قوانین قرآن و اسلام این تازگی را دارد، اگر چنین است پس چرا بدون توجه به پیشرفت جوامع، سنگسار به عنوان یک قانون درآمده است؟ آن هم در دینی که ادعای بی عیب بودن آن مطرح است. آیا به جای سنگسار برای زنان و مردان متاهل که خارج از روابط زناشویی سکس داشته اند ( و در اسلام به زنا از آن نام برده می شود) نمی توانستند مجازات دیگری در نظر بگیرند؟ اگر که مجازات سنگسار در قرآن آمده پس میتوان گفت که قرآن و اسلام با این عمل وحشیانه موافق بوده و بنابراین اسلام نمی تواند دینی باشد که صد در صد ارزشهای انسانی را محترم می شمارد و همچنین نمی تواند دین کامل و بی عیبی باشد که برای تمام تاریخ فرستاده شده است. اما اگر مجازات سنگسار در قرآن نیامده، هیچ فردی هم نمی تواند بگوید که حضرت محمد پیامبر اسلام و علی بن ابیطالب امام اول شیعیان این قانون را اجرا نمی کردند، چرا که در کتب معتبر اسلامی موضوع اجرای حکم سنگسار توسط پیامبر آمده است. حال این سوال در ذهن ایجاد می شود که اگر پیامبر اسلام و امام شیعیان معصوم هستند پس چرا این حکم وحشیانه را صادر و یا اجرا می کردند و موافق با آن بوده اند؟. یا اینکه معصوم نبوده اند و این عمل را انجام می داده اند که در این صورت ادعای اسلام و قرآن مبنی بر معصوم بودن پیامبر و جانشین او رد می شود، یا اینکه معصوم بوده اند و این عمل را انجام داده اند، که در این صورت این سوال ایجاد می شود: انسانی که مصون از گناه است و به درجه بالایی از دانش رسیده چطور میتواند مرتکب یک عمل وحشیانه شود؟
نوشته های فوق تنها نقدی بر اسلام است و به هیچ وجه قصد اینجانب توهین به اسلام و مسلمانان نیست.
نوشته های فوق تنها نقدی بر اسلام است و به هیچ وجه قصد اینجانب توهین به اسلام و مسلمانان نیست.
کتب اسلامی معتبر و موضوع اجرای حکم سنگسار توسط پیامبر
ReplyDeleteکافی، کلینی، ج 7، ص 177، روایت 5
مستدرک الوسائل، ج 9، ص 120
بحار الانوار، ج 21، ص 367
-------
الرساله، الامام الشافعی، ص 67، شماره 227
سنن الدارمی، ج 1، ص 32
صحیح بخاری، ج 8، ص 25
سنن الترمذی، ج 2 ، ص 443